نحرافات فکری شریعتی و سخنان قاطع حضرت امام(ره) در رد این افکار
مقدمه: پس از درج مطلب قبلی درباره ی "اندیشه های انحرافی شریعتی از دیدگاه علامه شهید استاد مطهری(ره)" و با توجه به نظرات خوانندگان محترم، لازم دیدم به بیان گوشه ای از اندیشه های فکری دکتر علی شریعتی و نظرات قاطع امام خمینی(ره) در رد این افکار بپردازم(1) با توضیح این که تلاش های دکتر شریعتی در مبارزه با رژیم شاهنشاهی و بیان سخنرانی های وی در دفاع از اسلام و جذب جوانان و دانشجویان به اصول اسلام و تشیع در آن مقطع حساس زمانی بسیار قابل تحسین است و جای تقدیر دارد، اما بقول استاد از "بت سازی" برای شریعتی که امروز نیز گریبانگیر نسل جوان و نوجوان ما شده است، باید جلوگیری کرد و باید پذیرفت که در آثار او موارد خلاف اسلام نیز فراوان یافت می شود.
قبل از آنکه افکار انحرافی شریعتی و پاسخ امام به وی را شرح دهم، لازم می دانم در مورد گروه تروریستی فرقان و افکار انحرافی این گروه (که استاد شهید مرتضی مطهری را بدست خبیث خود به شهادت رساندند) و رابطه ی آنها با افکار شریعتی توضیح مختصری را ارائه نمایم(2):
گروه تروریستی فرقان و ارتباط آنها با افکار دکتر شریعتی
گروه فرقان به رهبري طلبهاي جوان (25 ساله) به نام اكبر گودرزي، يكي از شاخصترين گروههاي نه تنها منفصل از روحانيت، كه مخالف صريح با روحانيت بوده است. گودرزی که از سال 56 از لباس طلبگی خارج شده بود با داشتن شماري از جواناني كه همچنان روحيات انقلابي سالهاي 55 ـ 57 را داشتند، آنان را بر اساس آموزههاي قرآني نشئت گرفته از برداشتهاي خود، به شدت بر ضد روحانيت و آنچه آن را «آخونديسم» ميناميد، تربيت كرده بود.
در سال 1356؛ يعني سال آغاز فعاليت فرقان، با درگذشت دكتر شريعتي، نخستين اعلاميه از سوي اين جريان نوپا انتشار يافت. آنچه در اين شرايط، سبب برآشفتن فرقانيها شد، اطلاعيه مشترك مطهري ـ بازرگان بود كه چند روز پس از انتشار، بازرگان بر اثر اصرار دوستان يا تهديد مخالفان امضايش را پس گرفت. به دنبال صدور آن اطلاعيه، گودرزي اطلاعيهاي صادر كرد و به تهديد مخالفان شريعتي و در واقع آقاي مطهري پرداخت.
اين گروه براي پياده كردن استراتژي مسلحانه در برابر رژيم شاه، تازه در بهمن 57 به تجهيزات نظامي مجهز شد! در اين زمان، انقلاب پيروز شده بود و فرقان كه «روحانيت را از بنيان و اساس باطل» ميدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنان كرد. نخستين عاملي كه فرقان را به رويارويي مسلحانه با جمهوري اسلامي كشاند، قرباني شدن «ارزشهاي راستين تشيع سرخ علوي بود». همچنين تلاش براي «آزاد ساختن اسلام علي از اسارت آخونديسم»، عامل ديگر اين رويكرد، مبارزه قهرآميز بود! براي فرقان، اكنون جاي پرسش اين بود كه چه بايدكرد؟ بر اساس آيه «فقاتلوا ائمة الكفر»، گروه فرقان تصميم گرفت، نخست مرحوم محمد ولي قرني و سپس مرحوم مطهري را بكشد! انتخاب مطهري براي آن بود كه «فكر به قدرت رسيدن ديكتاتوري آخونديسم و آمادهسازي تشكيلاتي آن مدتها قبل، حتي پيش از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود».
اگر گفته شود كه فرقان، بركشيده نظريه تشيع علوي و صفوي دكتر شريعتي است، نبايد سخني چندان بيراهه باشد. نشريات فرقان، سرشار از استناداتي است كه به اين اثر مرحوم شريعتي صورت گرفته و بر اساس آن، اقدامات بعدي فرقان به انجام رسيده است. عباس عسكري نفر دوم فرقان، در نخستين بازجويي خود و زماني كه روي موضع است، مرتب تأكيد ميكند كه «از صفويه به بعد، روحانيت همواره در كنار رژيم فاسد حاكم بر گرده مردم سوار بوده و به تحميق آنان پرداخته است و اكثريت روحانيت... در مقابل ظلم و فساد و بدعتهاي رژيم سكوت ميكردهاند».
وي در پاسخ به اين پرسش كه «آيا از زمان صفويه تاكنون، حركتي مردمي ـ اسلامي را ميشناسيد كه روحانيت در آن نقش تعيين كننده نداشته باشد»، مينويسد: «تا زمان سيد جمال، من حركتي را نميشناسم و معتقدم كه اگر بود، حتما بارز ميشد و همان گونه كه مرحوم شريعتي، كه مطالعه كافي هم در تاريخ داشته ميگويد: شيعه چون فكر كرد، رژيم حاكم هم اسلامي است (تشيع صفوي)، در كنار آن قرار گرفت».
همچنين تحليلهاي دكتر درباره مسائل طبقاتي و جايگاه روحانيون و تز «مذهب عليه مذهب»، دقيقا در كتابچه «تحليلي از اوضاع سياسي ايران درباره با تكوين و تدوين ايدئولوژي اسلامي، تداوم انقلاب توحيدي» فرقانيها نفوذ كرده است. در اين جزوه، همه استنادها به آثار دكتر شريعتي، از جمله بحث او درباره تخصّص و نيز بيگانگي از خويشتن و با مخاطبهاي آشناست. فرقانيها خود را در امتداد تلاشهاي دكتر در تحليل تشيع علوي و صفوي دانسته مينويسند: «در نهايت مرحوم دكتر علي شريعتي، آخرين تلاشش را براي جدايي تسنن اموي از تسنن محمدي و تشيع علوي از تشيع صفوي انجام داد و جامعه ما را تا مرز تدوين ايدئولوژي خلقهاي اسير پيش برد. مگر نه اين است كه اسلام ايدئولوژي مستضعفين است؟». معناي اين سخن، آن است كه شريعتي تا جايي آمده است كه اكنون، فرقانيها بايد اين ايدئولوژي را كه امتداد تشيع علوي است، ادامهدهند و الاّ روحانيت، نماينده تشيع صفوي، قادر به انجام چنين رسالتي نيست!
در بازجوييهاي اعضاي فرقان، باور به شريعتي، يكي از اركان اصلي عنوان شده است. حسن عزيزي، از رهبران همين فرقانيها، با اشاره به افراد وابسته به اين جريان ميگويد: «خط فكري همگي كساني كه نام بردم، تقريبا تمايلاتي بين دكتر شريعتي و مجاهدين خلق بود» .
محمود كشاني، راننده اتومبيلي كه افراد آن شهيد مفتح راترور كردند، در وصيتنامه خود، همچنان به افراد خانوادهاش توصيه ميكند كه كتابهاي شريعتي را بخوانيد و نام كس ديگري را به قلم نميآورد. كمال ياسيني نيز كه از فعالان گروه فرقان و عامل ترور شهيدمفتح بود، در باره كتابهايي كه مطالعه كرده ميگويد: «و بيشتر از همه روي شريعتي ـ نه اين كه علاقه داشتم، بلكه ايمان و اعتماد داشتم ـ تأكيد ميكردم» . همين ياسيني به طور مبهم از قول شريعتي (به نقل از كتابي كه در سالگرد شريعتي منتشر شده بود)، نقل كرده كه او گفته است: «من نوشتهاي را خواندهام كه نشانگر تدوين ايدئولوژي است». گويا، تصور فرقانيها آن بوده كه دكتر با ديدن برخي از جزوات آنان، اين سخن را گفته است. شاه بابابيك تبريزي از ديگر عناصر اين گروه ميگويد: «من به انديشه فرقان معتقدم. من از زمينههاي اينانديشه، از طريق مطالعه آثار دكتر شريعتي آشنا شدم».
گودرزي هم در پاسخ يك پرسش (ش 212) در باره اين كه آيا شما ادامهدهنده راه شريعتي هستيد يا نه، ميگويد: «فرقان كوشش داشت كه افكار و انديشههاي شريعتي را هم ترويج كند. اگر اين امر، معنايش ادامه دادن راه شريعتي است، آري ما ادامهدهندگان راه او بودهايم» .
او در پاسخ به پرسشي درباره تشكيل گروه فرقان مينويسد: «فرقان جرياني است كه با بهرهگيري از برداشتهاي درست مؤمنان به خداوند، در طول تاريخ و به ويژه شهيد شريعتي» شكل گرفته است.
انحرافات فکری شریعتی
شریعتی یکی از منتقدین سرسخت روحانیت بود. گرچه نحوه ی انتقاد او در اواخر عمر تعدیل شده بود، ولی همچنان نوعی بدبینی مفرط در سخنان او دیده می شد. انتقادات شریعتی از روحانیت گاه به کینه توزی و گزندگی می رسید که از حدود منطق و استدلال خارج می شد. انتقاد وی از عالمان دوره ی صفوی چنان غیر منطقی، متعارض و توهین آمیز بود که روحانیون هوادار وی را نیز خلع سلاح می کرد. به گفته ی وی «پس از صفویه همه چیز جا به جا شد؛ خلیفه ی سنی، شیعه شد و فقیه شیعه، سنی! پس از هزار سال قهر، با قدرت آشتی کرد و کنار تخت سلطان آستین کشید و به خدمت ایستاد... هزار سال تلاش و جهاد و شکنجه و شهادت در راه امامت معصوم و عدالت مظلوم، فقیه شیعه به سلطنت شاه عباس و شاه سلطان حسین، رضا داد.»(3)
وی سلسله جنبان چنین روحانیت درباری را علامه مجلسی(ره) می داند و او را «امام اول تشیع صفوی» معرفی می کند.(4) او در ترسیم انحراف شیعه می نویسد: «در سنت، متوکل مظهر امامت رسول شد و سفیان ثوری مظهر رسالتش. در شیعه، شاه سلطان حسین مظهر ذوالفقار علی شد و ملا محمد تقی مجلسی مظهر علمش.»(5)
گرچه شریعتی در این مطالب بیشتر به لفاظی های شاعرانه می پرداخت و کلامش فاقد استدلال و منطق بود، اما حرف هایش قابل تحمل بود؛ ولی شریعتی به این شعارها اکتفا نکرد و انتقاد را به حد گستاخی رساند و نوشت: «من گاندی آتش پرست را بیشتر لایق شیعه بودن می دانم تا آیت الله بهبهانی و بدتر از او علامه مجلسی را و چه می گویم؟ مجلسی سنی است و امام احمد حنبل... از او شیعه تر است. گورویچ یهودی ماتریالیست کمونیست از مرجع عالی قدر تقلید شیعه حضرت آیت الله العظمی میلانی... به تشیع نزدیک تر است.»(6) علت این طرز تفکر این بود که شریعتی شیعه را تنها از عینک مبارزه و رویارویی با حاکمیت می دید و می پنداشت این مبارزه با هرکسی، با هر وسیله و در هر زمان تداوم خواهد یافت.
اما نکته ی عجیب اینجا بود که شریعتی روحانیون منتسب به خود را که از همین سنخ بودند، مورد تقدیس قرار می داد. پدرش محمد تقی شریعتی مردی دانشمند؛ اما به شدت محافظه کار بود. او هیچ گاه علیه حاکمیت قیام نکرد و دستگیری های او هم نه به خاطر مبارزاتش، بلکه به خاطر دوستان یا فرزنش بود. با این حال شریعتی به شدت از او تجلیل می کند و او را خارق العاده و اعجازی می داند که « از همین مدرسه های آخوندریز» بیرون آمده، چنان چه «ابراهیم از آذر بت تراش و محمد از خاندان بت خانه دار.»(7) عجیب این است که جد شریعتی ملا قربانعلی نیز در مزینان از هم نشینان نایب التولیه بود و این کمتر از هم نشینی علامه مجلسی با سلطان حسین نبود.
مطالعات شریعتی در غرب نیز بر این بدبینی افزود. دوران رنسانس و دوران انقلاب های اروپایی نتجیه ی مبارزه ی روشن فکران با روحانیون کلیسا و ایجاد اصلاحات دینی بود. شریعتی نیز به این نتیجه رسید که برای اصلاح دینی با روحانیون نیز باید مبارزه کرد. به گفته ی شریعتی «ملایان»، «نگهبانان» خرافات مذهبی بودند و وظیفه ی یک روشن فکر و «مذهبی متجدد»، «پاک کردن افکار مذهبی از خرافات و انحرافات است.»(8)
مبلغ واقعی 14,800 تومان 4% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 14,208 تومان