مقدمه
زان كه ملت را حيات از عشق اوست برگ و ساز كائنات از عشق اوست
نفس آشفته موجي از يم اوست ني ما نغمه ما از دم اوست
لب جوي ابد چون سبزه رستيمرگ ما ريشه ما از غم اوست
محمد(ص) با منطق حق، حق را آشكار ساخت و با نيروي ايمان، بنيانناحق را درهم شكست و آثار گمراهي را خاموش ساخت و صلاي نيك رأيي،نيكوكاري و عزّت درانداخت. او حقيقت را به انسانها شناساند و دم الهياشروان نسل جوان را زنده گردانيد و انديشة آنان را از بند جاهليت رهانيد.
پيامبر، در وحشتكدة حجاز، بهشت عشق به وجود آورد و دلها را باخورشيد اسلام پيوند داد و روشنايي صفا و محبت را در قلبها برافروخت وآن ريگزار تفتيده و سوزان را بهارستان فضيلت و دانش و خوبي ساخت.
عاشقان او زخوبان خوبتر خوشتر و زيباتر و محبوبتر
دل ز عشق او توانا ميشود خاك، هم دوش ثريا ميشود
او «بهار» بود و قلب بهاريش مأوا و مأمن جوانان رهيده از ويرانسرايكژي كه روح سرگشتة خويش را در آستانش ساييده بودند و روشنايي دل وشيوة اوج را از سيما و سيرت و كلام او جستجو ميكردند، زيرا سبزي بهارعمر خود را در آينة بهار حسن رسول ميديدند.
پيوند پيامبر و جوانان حكايت ماندگار و منشور جاودانگي است كه فراينداين ارتباط، روح توانا شدن را در كالبد انس دميده، آنان را در مسير«خوبتر»، «زيباتر» و «محبوبتر» شدن قرار ميدهد. تا حدّي كه محصولخوش اين پيوند آسماني تنها جوانان خواهند بود و چنان كه گفته شد:
عاشقان او ز خوبان خوبتر خوشتر و زيباتر و محبوبتر
دل ز عشق او توانا ميشود خاك، هم دوش ثريا ميشود
اين دفتر بهاريهاي است كه جواني و ياوران پيامبر را در «داستان بهار» بهنثر آورده، آنگاه در نگاه پيامبر راز جاودانگي جوان را در «جاودان بهار» وطراوت و شادابي شباب را در «بوستان بهار» به نظاره نشسته و در پايان پندپيامبر به جوانان نامي اسلام در صحيفة «بيان بهار» تقديم رهروان و دلدادگانرسول خدا شده است.
بعونك يا لطيف
محمدباقر پوراميني
17 ربيعالاول 1421
|