رفيق من همه كس میتواند به زحمت ممارست و به قوهمحفوظات ذهنی در آثار موجوده، شرح و بسطی داده محسنات آن را نشان بدهد يا مجهولی را به اندكی فكر پيدا كند. كار من بالعكس بيشتر با قلب و حقيقتی ذاتی تمام میشود. اين است كه به من حسد میبرند و چون نمیتوانند علت سركشی و استقلال قلب و احساس مرا فهمند، عيب میگيرند. اما آيا حسد و عيبگيری حسود از استعداد و سليقهمن چيزی میكاهد يا خواهد افزود؟ راست است شخص نبايد كاری كند كه او را ملامت كنند. اما ملامت و حسد و بدگويی اشخاص هم ميزانی هستند كه گاهی مقدار محسنات كارهای ديگران را میسنجند. غالبا كارهای تازه و خيالات نادره را مردم بد گفته از آن پرهيز میكنند. آيا میتوان تمام فوائد را برای اينكه به سليقه مردم پيروی شده باشد از دست داد؟ صدای مردم خيلی ضعيفتر از اين است كه به گوش من برسد. قلب خود را هرگز برای اينكه مبادا ملامت مردم از مقدار شهرت من كم میكند به تكان نمیاندازم، تنها برای رد استحقار و زورگويی كه حوائج و فوايد طبيعی من و جمعيت را مضمحل میكند آمادهدفاع هستم. آن هم غالبا با مشت و نوك اين كارد. اين است برهان قطعی مرد! تمام حقايق مثل بدكاره پيش آن سرافكندهاند. از اين گونه برهان هم شهریها را كه مردمان شكم فهم و ترسويی هستند خيلی احتياط میكنند. اين است طبيعت كوه نشينی من. بدون مباهات بر ديگران، من امروز پيشرو تجدد شعر و نثر هستم، كيستند اين وجودهای خشكيده كه در چهار ديوار شهر بزرگ شدهاند. كدام يك از اينها كه به تقليد قلم به دست گرفتهاند میتوانند خيال مرا بشكنند؟ احساس و خيال را آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاريكی جنگلها، روشنی قلهها و زندگانی يك طبيعت ساده به من داده است و هرچه اين شهريها دارند فقط از تقليد صرف وحيله بازی و مدرسه گرفتهاند. كار آنها ترجمه و از ديگران صحبت كردن و خود را در هر ناشناختهای مداخله دادن است و بس. من تجدد را برای اين تعاقب نمیكنم كه ديگران هم همين امروز مرا تعاقب كنند. بلكه يك نمونهتازهای را با نوشتههای خود به مردم میدهم كه خيال آينده جوانها صنعت قديم را بيشتر پيروی نداشته باشند. جای تاسف است! هزار و سيصد سال متجاوز است كه ايران يك طرز و يك خيال شاعرانه را در شعر و نثر خود پيروی میكند. اگر ما از ملامت بترسيم شروع كردهايم كه يك مدت سالهای نامعلومی را برای اين مدت پيروی بيفزاييم. به نظر من اين كار بدترين گناهها است. چرا ديگران را هم به آن آلوده ساختهايم. اين است كه من به ملامت رضا میدهم. "محبس"، " افسانه" و قطعات ديگر من بيرقهای مواج انقلاب شعری فارسی هستند. به همان اندازه كه امروز برآنها استهزا میكنند، آينده آنها را دوست خواهند داشت. اگر به تقليد صرف از "افسانه" من كسی نتواند اسرار اين انقلاب را زنده نگاه داشته باشد.
مبلغ قابل پرداخت 13,000 تومان